رمان «آواز بلند» روایت مادری است که در سالهای ابتدای جنگ گمشدهای دارد و امیدهای کمرنگی که با هر بار شنیدنش شوق زندگی را برایش میآورد و پدری که مدام سوره یوسف را برای آرامش خود میخواند. نویسنده در این کتاب با بیان جزئیترین صحنهها و مکانها، خواننده را با خود به میان کوچههای پر از دود سالهای ابتدای جنگ میکشد و با توصیف حالات چهره «عزیز» و «آقا جون»، نگرانی سرنوشت گمشده را کاملاً به خواننده منتقل می کند؛ «انگشتهای آقا جان از آب داخل لیوان بیرون آمد و پرتاب شد طرف صورت عزیز، پوست صورت عزیز تکان خفیفی خورد. قطرات آب یک بار دیگر با انگشتان آقا جان پاشیده شد به صورت بی حال و بی رنگ عزیز. باز,معرفی,کتاب,آواز,بلند ...ادامه مطلب